فارسی هشتم -

محیا

فارسی هشتم.

سلام بچها میشه از روان خوانی شوق آموختن ۱۰ تا جمله بدید که نقش هاشون مشخص شده باشهه؟ تاج میدم؟

جواب ها

Daryasadat

فارسی هشتم

میگم ولی اگ همه تاجاتو بدی ۱۰۰ تا کل تاجامو بهت میدم باور کن .🤩🫢😌🤍 #درس_هشتم #آزادگی خارکش پیری با دلق درشت پشته‌ ای خار همی برد به پشت ➖تعداد جمله: ۱ پیرمردی که لباس پشمی خشنی پوشیده بود، کوله‌باری از خار را با خود حمل می‌کرد. #دانش_ادبی جناس پشت و پشته مراعات نظیر خار و خارکش #واژه_نامه: خار: تیغ/دَلق: پوستین، جامه‌درویشی،/دُرُشت: زبر، زمخت، خشن، ضخیم ضدنرم/همی‌برد: می‌برد(کاربرد قدیم ماضی استمراری) لنگ ‌لنگان قدمی برمی‌داشت هر قدم دانه‌ی شکری می‌کاشت ➖تعداد جمله: ۲ #معنی در حالی که می­‌لنگید و راه می­‌رفت؛ با هر قدم خدا را سپاس می­‌گفت. #دانش_ادبی اضافه‌ی تشبیهی: دانه‌ی شکر، شکر به دانه تشبیه شده است. جناس داشت و کاشت کای فرازنده‌ی این چرخ بلند! وی نوازنده‌ی دل‌های نژند! ➖تعداد جمله : ۲ ای خدایی که این روزگار و آسمان را برافراشته‌ای، ای آرامش دهنده‌ی دل‌های غمگین، #واژه_نامه: فرازنده: افرازنده، بالا برنده، برپا کننده/نوازنده: آنکه نوازش و مهربانی کند. لطف کننده، مرحمت کننده/نژند: اندوهگین، پژمرده، غمناک، سرد و بی روح #دانش_ادبی از جیب تا دامن نظر کردن: کنایه از توجه کردن به خود کنم از جیب نظر تا دامن چه عزیزی که نکردی با من ➖تعداد جمله: ۲ به تمام وجود خود توجه می‌کنم، می‌بینم که با من بسیار بزرگواری کردی. #دانش_ادبی مراعات نظیر: جیب و دامن از جیب تا دامن نظر کردن: کنایه از توجه به احوالات خود در دولت به رخم بگشادی تاج عزت به سرم بنهادی ➖تعداد جمله: ۲ #معنی درِ خوشبختی و سعادت را در مقابل چشمان من باز کردی و ارجمندی و بزرگی را مانند تاج بر سر من نهادی. مرا خوشبخت کردی و به من عزت و بزرگی دادی. #واژه_نامه دولت: اقبال، نیکبختی، خوش بختی/عزّت: ارجمندی، سرافرازی، عزیزی #دانش_ادبی اضافه ی تشبیهی: تاج عزت، عزت به تاج تشبیه شده است. حدّ من نیست ثنایت گفتن گوهر شکر عطایت سفتن ➖تعداد جمله: ۲ من در حدی نیستم که بتوانم تو را ستایش کنم و نعمت‌هایت را شکر گویم. #واژه_نامه: ثنا: تمجید، تعریف، تحسین، مدح، ستایش، شکر، سپاس، جمع: ثنیه/عطا: بخشش، انعام/سُفتن: سوراخ‌ کردن، ساییدن(درباره‌‌ی مروارید) #دانش_ادبی گوهر شکر: اضافه‌ی تشبیهی، شکر به گوهر تشبیه شده است. جناس: گفتن و سفتن مراعات نظیر: گوهر، سفتن نوجوانی به جوانی مغرور رخش پندار همی‌راند ز دور ➖تعداد جمله: ۱ #معنی نوجوانی که مغرورِ جوانی خود بود، از دور در حالی‌که اسب کبر و غرور را می‌راند به پیرمرد نزدیک شد.(پندار و فکر و خیال جوان مانند رخش، تند و سریع به حرکت درآمد.) مفهوم بیت این است که نوجوان با شنیدن حرف‌های پیرمرد با خیالات خام خودش به فکر آزردن او افتاد. #واژه_نامه: پندار: اندیشه، گمان، خیال، تصور/غرور: تکبّر/رخش: نام اسب رستم #دانش_ادبی رخش پندار: اضافه‌ی تشبیهی، پندار به رخش تشبیه شده است. مراعات نظیر: نوجوان، جوانی، مغرور، پندار آمد آن شکرگزاریش به گوش گفت کای پیر خرف گشته، خموش! ➖تعداد جمله: ۴ جوان شکرگزاری پیرمرد را شنید و به او گفت: ای پیرمرد کم عقل شده، ساکت باش. #واژه_نامه: خِرِف گشته: کم‌عقل شده/خموش:ساکت خار بر پشت، زنی زین سان گام دولتت چیست؟ عزیزیت کدام؟ (استفهام انکاری) ➖تعداد جمله: ۴ خار بر پشت نهاده‌ای و اینگونه به سختی راه می‌روی! خوشبختی و بخت و اقبالت چیست و عزّتت كدام است؟ #مفهوم: خدا تو را خوشبخت و عزیز نکرده و تو اشتباه می‌کنی. عمر در خارکشی باخته‌ای عزت از خواری نشناخته‌ای ➖تعداد جمله: ۲ تو هنوز تفاوت خواری و سربلندی را نمی‌دانی و عمرت را در خارکشی از دست داده‌ای(زندگی را تلف کرده‌ای و بیهوده گذرانده‌ای) #واژه_نامه: خواری: پستی، زبونی، ذلّت #دانش_ادبی جناس: خوار و خار تضاد: خواری و عزت باختن: کنایه از، از دست دادن پیر گفتا که چه عزت زین به که نی‌ام بر در تو بالین نه؟ (استفهام انکاری) ➖تعداد جمله: ۳ پیرمرد جواب داد: چه عزّتی بالاتر از این است که بر درِ خان‌ه­ی تو بالش خوابم را نمی­‌گذارم.(محتاج به كسی چون تو نيستم) #واژه_نامه: بالین: آنچه به نگام خواب زیر سر می‌گذارند. بالش، بالشت #دانش_ادبی بالین نهادن بر در کسی: کنایه از محتاج بودن به او کای فلان! چاشت بده یا شامم نان و آبی که خورم و آشامم تعداد جمله: ۵ كه ای فلانی! به من صبحانه يا شام بده و يا نانی که بخورم و آبی كه بنوشم. #واژه_نامه: چاشت: غذا و طعامی که به هنگام صبح یا نزدیک ظهر می‌خورند. #دانش_ادبی مراعات نظیر: چاشت، شام، نان، آب، خورم، آشامم شکر گویم که مرا خوار نساخت به خسی چون تو گرفتار نساخت ➖تعداد جمله: ۳ #معنی خدا را سپاس می­‌گویم که مرا ذلیل و خوار نساخت و به شخص پستی چون تو گرفتار و نیازمند نکرد. #واژه_نامه: خَس: شخص پست و فرومایه، ناچیز #دانش_ادبی تشبیه، خسی چون تو، تو (جوان) به خس تشبیه شده است. داد با اینهمه افتادگی‌ام عز آزادی و آزادگی‌ام تعداد جمله: ۱ #معنی با وجود ضعف و ناتوانیم به من آزادی و بی‌نیازی بخشید. #واژه_نامه: افتادگی: فروتنی تواضع، ناتوانی/آزادی: رهایی، در بند نبودن(از نظرجسمانی)/آزادگی: حریّت، جوانمردی، نجابت، اصالت. #دانش_ادبی مراعات نظیر: آزادی ، آزادگی جناس: آزادی و آزادگی تاج میخوام اگ همه‌ی تاجاتو بدی کل ۱۰۰ تا تاجامو بهت میدم فقططططط تاجججججججججججججججججججججججججججججججججججججججچچججججججججججچججججججججججججججججججججججججججججججججججججججججججججججججججججججججججججججججججچجمجججججججججججججممممممممممممم

سوالات مشابه